مطالعه پیش رو در پی یافتن شیوههای مدیریت مدرسه از طریق قراردادن عناصر رهبری برای معلمان از نقطه نظر نوین و فرانوین، به منظور ایجاد فرهنگ مدرسه در یک نظام آموزشی سازمان یافته است. نتیجه آن افزایش اختیارات برای معلمان وتعدیل فشار بر مدیران مدارس براساس معیارهای خروجی تعریف شده و مدیریت عمومی نوین است. مقایسه تغییرات در زندگی کاری، نظام مدیریت و دنیای اطراف دانشآموز همراه با عناصر مدیریت است که معلمان در تدریسشان به کار میگیرند یا جهت ارتقای یادگیری که انعکاس آن بر فرهنگ موجود در مدرسه تمرکز مییابد. این مباحث کمک خواهد کرد برنامه پژوهشی عمیقتری جهت کاربست عناصر مدیریت در زمان شروع فعالیتها و ایجاد استراتژیهای سلسله وار به منظور مقایسه از منظر اهداف نوین و فرانوین مورد استفاده قرار گیرد. هدف، یافتن ابزاری برای مدیران و معلمان مدارس به منظور درک فرهنگ مدرسه، شفاف شدن آن و دریافتن نیاز به تغییرات ضروری است.
تعادل میان یک فرهنگ نظارتمحور
و نوآوری محلی
اولدروید گرایشی را در جهت مسوولیتپذیری و آزمایش در نظر دارد. برای دانشآموزان، چنین نتایجی میتواند شامل کاهش تفاوتهای فردی، محدود شدن برنامههای آموزشی تحمیلی، منحرفشدن برنامههای آموزشی به آمادگی برای آزمون و پذیرش دانشآموزان با پیشینه آکادمیک ضعیف به علت تاثیر منفی بر مدارس بوده و نتایج برای معلمان، شامل محرک برای فریبکاری، احساس شرم، تقصیر وخشم و احساس ناهنجاری و بیزاری میشود. لیشود ضرورت تعادل میان معیارهای خروجی تعریف شده وخلاقیت و نوآوری محلی را دریافته است.
شیوههای مدیریت
وارد شدن در اجتماع پس از صنعتی شدن بر مبنای تغییر دیدگاه پسانوین، موجب شده تا طبیعت کار در حال تغییر باشد و این امر بر نقش رهبران آموزشی تاثیر گذارده است. در میان کشورهای عضوOECD ، نظام مدارس، شیوههای مدیریتی جدیدی را تجربه میکند که منتج از کارکرد مدارس قرن بیست و یکم است. اولسن دریافته است که نظام اداری در اروپا با تغییراتی در محیط که از ساختار مدیریتی موجود تاثیر پذیرفته مواجه شده است. این منظر قابلیت اعتماد، سازگاری، قابلیت پیش بینی و حسابرسی دارد. نظام مدیریتی جدید نیرویی حاکم در بسیاری دولتها شده است. دمستر تاثیر مدیریت جدید رابه شرح زیر توصیف کرده است:
